در دنیای امروز دیگر سیاستمداران و صاحبان قدرت کمتر در فکر جنگ سخت و مبارزه های خشن هستند، بلکه آنان به این نتیجه رسیده اندکه با فریب افکار عمومی از طریق رسانه به خصوص سینما می توان به هر هدفی دست یابند و جریان های مخالف خود را از این طریق هدایت و کنترل کنند. در اواخر دهه ۶۰ نوع جدیدی از سینما در آمریکا رواج پیدا کرد که از آنها به عنوان موج نوی سینمای آمریکا یاد می کنند، این گروه فیلم سازان به تقلیداز موج نوی فرانسه خود را کارگردانان اپوزوسیونی می نامیدند که در مخالفت با شرایط اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی حاکم هم پای جنش های اعتراضی فیلم می سازند؛ اما با بررسی جامعه شناختی فیلم های مطرح این دوره که جزء بهترین ها محسوب می شوند به این نتیجه رسیدیم که این فیلم ها نه تنها از جریان های اعتراضی حمایت نمی کردند بلکه در قالب یک فیلم معترض به شرایط حاکم آنچه به بیننده خود تلقین می کنند، انفعال و بی تحرکی است، القای یآس و ناامیدی از شرایط حاکم آن را جبری تفسیر می کردند و اینگونه نشان می دادند که افراد معترض، گروه های تنهایی هستندکه مردم حاضر به حمایت از آنها نیستند و در نهایت این اعتراض نافرجام به مرگ و نابودی خود فرد می انجامد، بی آنکه تحولی رخ دهد. در حقیقت با القای پایان نافرجام این اعتراضات مردم را به انفعال و سرخوردگی سوق می دادند.